ماجرای ساموئل بکت و کشتی گیر 240 کیلویی
به گزارش مجله خبری، قصه از این قرار است: پسر نوجوانی که در دهه 1950 در یک دهکده در فرانسه زندگی می کند، ناگهان با دچار شدن به جهش خارق العاده رشد آن قدر بلندقد و سنگین می شود که نمی تواند با اتوبوس به مدرسه برود. همسایه با خودرو کانورتیبل (کروکی) به کمک می آید و هر روز او را به مدرسه می رساند.
به گزارش همشهری، داستان معروفی وجود دارد که آندره غول (André the Giant)، کشتی گیر و بازیگر فرانسوی و ساموئل بکت، نمایشنامه نویس برنده نوبل ایرلندی، با هم دوست بودند.
می گویند ساموئل بکت، نویسنده نمایشنامه مشهور در انتظار گودو و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1969، آدم گوشه گیری بود و ترجیح می داد بین عموم مردم کمتر شناخته شود، اما سرنوشت به این خواسته او احترام نگذاشت.
بکت هم در پاسخ به معروفیت و محبوبیت، به روستایی در چهل مایلی شمال پاریس نقل مکان کرد و در کلبه ای اقامت گزید که محلی ها برایش ساختند.
همین طور گفته می شود که یکی از این مردم محلی، بوریس روسیموف، پدر آندره بود؛ کسی که بعد ها به خاطر قد و هیکلش به آندره غول معروف شد.
آندره غول (André the Giant) ستاره 2 متر و 24 سانتی متری و 240 کیلویی کشتی در جهان، در مصاحبه هایش گفته است که بکت او را به مدرسه می رساند و با هم درباره کریکت حرف می زدند.
داستان بکت و آندره غول، که البته چند نقش تلویزیونی و سینمایی از جمله در مرد شش میلیون دلاری و عروس شاهزاده بازی کرده، به مرور زمان شاخ و برگ گرفته است.
برخی ادعا می کنند که آندره، با ماشین بکت به مدرسه می رفت، چون برای اتوبوس مدرسه قدش زیادی بلند بود و اینکه آندره و بکت دوستی خاص و ویژه ای با هم داشتند.
البته اعتبارسنجی این ادعا ها نشان داده که هر دو نادرست هستند. البته بکت، آندره روسیموف را به مدرسه می رساند، اما نه به خاطر اینکه برای اتوبوس مدرسه زیادی قدبلند و سنگین بود. دوستی خاصی هم بین آن دو وجود نداشت.
این داستان را ظاهرا کری الویس که با آندره در فیلم عروس شاهزاده همکاری داشته، تعریف کرده است. (الویس البته داستان های دیگری هم از ستارگانی که با آن ها همکاری داشته، تعریف گفته است.
از جمله در تابوت خوابیدن گری اولدمن و بیرون کشاندن مارلون براندو از تریلرش با ترفند غذا.) به گفته او، آندره به خاطر بزرگی جثه اش نمی توانسته سوار اتوبوس مدرسه شود و پدر و مادرش از عهده خرید ماشین برنمی آمدند و بنابراین، همسایه شان بکت او را هر روز به مدرسه می رساند.
دوستی عجیب و غریب بین این دو سال ها خیال ها را تسخیر کرده و الهام بخش تصویرسازی های تخیلی در آثاری هنری مثل رمان گرافیکی، فیلم کوتاه و دو نمایشنامه بوده است.
بکت از سال 1953 تا 1960 زمانی که آندره 7 تا 14 ساله بود، در نزدیکی خانواده روسیموف در دهکده مولن در نزدیکی پاریس اقامت داشت.
بر اساس مقاله ای نوشته جیمز نولسن، کارشناس بکت، اتومبیل نویسنده در آن زمان یک سیتروئن کانورتیبل بود و همین طور بکت در آن زمان یک طرفدار بزرگ کریکت هم بود؛ ورزشی که خودش زمانی به عنوان یک بازیکن جدی به آن مشغول بود.
انتشار فیلم مستندی در سال 2018 درباره آندره غول، که در سال 1993 درگذشت، دوباره افسانه دوستی بکت و آندره را بیان نمود.
جیسون هیر، کارگردان این مستند، توضیح داده است که داستان بکت و آندره تا حدی اغراق آمیز است: بله خانه بکت در چندصد متری خانه روسیموف ها بود، اما ظاهرا نه تنها برای آندره، بلکه برای هیچ کدام از بچه ها اتوبوسی برای رفتن به مدرسه وجود نداشت.
از خانه آندره تا مدرسه، 2 کیلومتر فاصله بود. جیسون هیر به بیزنس اینسایدر گفت که ظاهرا بچه های روستا هر روز پیاده به مدرسه می رفتند. همین طور ظاهرا پدر آندره نقشی در ساختن خانه بکت نداشت.
بکت اجازه می داد بچه ها سوار ماشینش شوند و آن ها را تا مرکز شهر و مدرسه می رساند و این منحصر به آندره نبود. آندره دوستی خاصی با بکت نداشت و همین طور دیگرانی هم بودند که سر راه، بچه ها را به مدرسه یا از مدرسه به روستا می رساندند.
دیگر اینکه، پدر و مادر آندره نیز دوستی نزدیکی با بکت نداشتند، بلکه فقط همسایگانی بودند که گه گاه یکدیگر را می دیدند و سلام و علیکی می کردند؛ بنابراین داستان بکت و آندره غول، گرچه کاملا دروغ نیست، اما زیاد هم حقیقت ندارد.
منبع: فرارو